به گزارش خبرگزاری مهر، در محفل شعر فاطمی یکشنبه چهارم دی ماه در سالن مهر حوزه هنری با حضور شاعران مطرح و نام آشنای کشور و احمد حسینی شهریار و ابوذر جعفری شاعران پاکستانی برگزار شد.
در این محفل شعر در کنار شعرخوانی علی انسانی، احمدبابایی، قاسم صرافان و هادی جان فدا، شاعران جوان، احمد دعلوی، الهام صفاجو، نفیسه سادات موسوی، سیدمهدی طباطبایی، محمدحسین ملکیان، فاطمه بایرامی، علیرضا نورعلیپور و مجید تال، سرودههای خود را در وصف حضرت فاطمه الزهرا (س) قرائت کردند.
هادی جانفدا، شاعر اهل بیت در ابتدای این مراسم شعری را خواند و سپس محمدمهدی سیار دو قصیده در وصف صبوری حضرت صدیقه کبری (س) قرائت کرد.
قاسم صرافان شاعر آئینی، ابیاتی از زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در مدح حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواند و الهام صفالو، شاعر جوانی بود که با قرائت شاعرانههایش در وصف مقام زن و مادر، به محفل شعر فاطمی صفای روضه را داد.
مراسم با شعر خوانی شاعر مطرح، احمد بابایی ادامه پیدا کرد. و در ادامه احمد حسینی شهریار، شاعر پاکستانی اهلبیت (ع) با لهجه پاکستانی دو قصیده به زبان فارسی در رثای حضرت فاطمه (س) قرائت کرد.
علی انسانی با اشاره به اینکه چنین اشعاری نباید صرفاً در این جلسات قرائت شوند گفت: حاصل این مجالس باید جمعآوری و منتشر شود و ابیات این محافل، خوانده شود.
وی با اشاره به ایثار و فداکاری شهدای مدافع امنیت کشورمان افزود: در این چند ماه اخیر همگی درگیر اتفاقاتی هستیم، اما باید بدانیم که فرزندان ما فریب بیگانگان را خوردند و در هیجان بودند؛ البته همین هیجاناتشان هم باعث شکست معاندان کشور شد، همچنین نباید چشم از تلاش و کوشش مسئولان پوشید. اهل هنر این را بدانید که اینها همه نشانه رسیدن به سحر است، مطمئن باشید که در سالهای آتی، سحر انقلاب ما پدید میآید.
جان شما و جان ادبیات آئینی
انسانی با اشاره به ابیات خوانده شده توسط شاعران جوان اهلبیت (ع) گفت: امروز رگههایی در شعرها دیده میشود که هنردوستان را سر ذوق میآورد. امیدوارم روز به روز شاهد هنرنماییهای بیشتر شعرای آئینی باشیم. من میروم، اما جان شما و جان ادبیات آئینی و سپس به قرائت سرودهاش در رثای حضرت فاطمه (س) پرداخت.
زمستانی سیاه است و سفیدی سر زد از موها
زبامم برف پیری را نمیروبند پاروها
به جز عفوش چه میزانی پی سنجیدن جرمم
که ترسم بشکند پرهای شاهین ترازوها
کند خامه به گوش چامه نجوا نام زهرا را
مگر دستم بگیرد لطف آن بانوی بانوها
گناهانم فراوان و اگر بانوی محشر اوست
در آن غوغا چه دارم کم، نیارم خم به ابروها
اگر آلودهام یا طاهر و یا طاهره گویم
در این تسبیح هم سنگند یا زهرا و یا هوها
نه هرکس فخر دارد گردروب خانهات گردد
مگر از زلف حورالعین کند آماده جاروها
اگر یک فضل از فضه کسی گوید
به شوق آن کنند از لانه هجرت چون پرستوها ارسطوها
نخی از معجرت حبل المتین بهر امامان هم
به دستت شربتی داری شفای جان داروها
به طوفانها مگر موجی خبر از پهلویت دادست
که میمیرند و کشتیها نمیگیرند پهلوها
بنای کوچ تو از کوچه شد آغاز و کوچیدی
از آن روز است، میکوچند از لانه پرستوها
انسانی پس از خواندن این ابیات، روضهای نیز خواند. همچنین در پایان ابوذر جعفری مدیحهسرای پاکستانی، به زبانهای فارسی و اردو نوحه خوانی کرد.
نظر شما